محل تبلیغات شما
نکته:توی پست قبلی گه تراوش کردم،من اصلا هم عاشق امیر نیستم:/ چرا باید عاشق یه الدنگ دخترباز بی تربیت باشم که به هیچ جاش نبود که من اون شب توی اون سرما توی شهر غریب تک و تنها افتاده بودم؟ تازه به خانوادمم توهین کرد.بی شعور.نمیدونم چرا اینارو یادم رفته بود؟ احتمالا بخاطر اون خوابایی که دیده بودم توهم زده بودم:/ ولی خب در هر صورت اون احساس بعد از 48 ساعت از بین رفت و همه چی به حالت عادی خودش برگشت. دیروز شخمی ترین جمعه ی اخیر بود.

زر مفت شماره شونزده

زر مفت شماره پونزده

زر مفت شماره چهارده

اون ,توی ,عاشق ,بی ,خب ,ولی ,خب در ,در هر ,ولی خب ,بودم ولی ,زده بودم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها